۱۳۹۲ آبان ۹, پنجشنبه

اين نقاشي تقديم ميشود به مادران داغدار آزاده كردستان

نقاشي از ركسانا
پرندگان زنداني ، بشارت دهندگان آزادي را اعدام نكنيد.
اين نقاشي تقديم ميشود به مادران داغدار آزاده كردستان

پاسخی به عوام فریبان در رابطه با عکسی از حبیب الله گلپری پور



پاسخم رو به آناني است كه به خيال خام خودشان با پخش اين عكس قصد عوام فريبي دارند ، اسلحه گرفتن در مقابل دولت ديكتاتوري و جنايتكار كه سالهاست با سركوب و اعدام مخالفين ًش بر سر كار است در چنين شرايطي ، آمادگي مقابله با آن در شرايط ضروري أن فرد تروريست به حساب نميايد . براي ساقط كردن رژيم هاي ديكتاتوري با روش لأس زدن إصلاح طلبان كاري به پيش نميرود .
 

در همدردی و همبستگی‌ با خانواده‌های اعدام شدگان اخیر


 
در همدردی و همبستگی‌ با خانواده‌های اعدام شدگان اخیر
و سرشار از خشمی مهار نشدنی‌ در خون خواهی‌ جان عزیزانمان
همچنین در برابر یاوه گویانی که در جهت استمرار بقای حاکمیت و در جهت منافع طبقاتی خودشان با افاضات دموکراسی!! و مسالمت جلو!!در کنار حاکمیت قرار میگیرند. آنچه در این نوشتار آمده است ,با توجه به دیالکتیکی که در واقعیت جاری است، بر آن است که با برخی توضیحات و اندیشه ورزی در گستره ی مفاهیم, حق انتخاب به وجود آورد، چراکه در ورای دیدگاه های مختلف یک یقین در مقابل ما است
انقلاب سازماندهی خشم طبقاتی برای طغیان طبقاتی است
روش مبارزاتی چپ رادیکال/ انقلابی در «طغیان گری مستمر» است، عصیان مداوم بر علیه همه ی نمودهای ستمگری مادی و معنوی که اگر این خصلت عصیانگر را از فرد یا تشکلی چپ ، به هر بهانه و با هر توجیهی، سلب کنیم نمی توانیم آن را با عنوان چپ انقلابی شناسایی کنیم. هرکس به هر دلیل از این طغیان همیشگی دست بردارد و درچارچوب یک نظام نابرابر وضدانسانی ساکت و منفعل شود،در ارتباط با این نوشتار، چیزی جز چپ نما نیست.
برای رهایی جامعه به دو عنصر آگاهی و شجاعت نیاز است. آگاهی برای تشخیص راه درست و شجاعت برای گام برداشتن در آن راه. اگر چپ رادیکال ها بتوانند به طور دایم آرامش و آسایش دولت/ طبقه ی مرفه را برهم زنند و در باره ی چرایی و چگونگی این کنشگری، طبقات محروم را به طور گسترده و از نزدیک در جریان بگذرانند، بی شک یک نتیجه ی مشخص حاصل خواهد شد
مبارزه ای طبقاتی/اجتماعی،
مبارز چپ رادیکال ترجیح می‌دهد ازهر موقعیتی برای روشنگری توده ها و زیر سوال بردن نظم حاکم بهره برد,مبارزه و زندگی را به سان دو چهره از یک واقعیت مشترک به هم می آمیزد. هدف را می شناسد و هرگز از یاد نمی برد که هر کنش کوچک و هر کلام، به شرط آنکه با سازماندهی و هدفمند باشد به ثمر می نشیند.در یک کلام کاری میکند تا نظم اجتماعی نابرابر حاکم برجامعه به طور پیوسته مختل شود و نتواند ادامه یابد. کاری میکند که طبقات برتر دریابند که نمی توانند به بهره کشی انسان ها ادامه دهند. هر طور که ممکن است باید سیستم را فلج کند و کارکرد عادی دستگاه دولت را که ابزار دست طبقه ی حاکم است از کار میاندازد. این ها نمودهای مشخص نبرد طبقاتی هستند. نبرد اجتماعی انسان هایی که نمی خواهند به نظم برده وار حاکم تن دردهند
.
اگر کنش به جای کلام تبدیل به معیار گردد، طبیعی است که قضاوت و تصمیم گیری بهتر و آسان تر می شود. کدام نیرو برای سیستم خطر آفرینی می کند و کدام نیرو تلاش می کند از خطر آفرینی برای سیستم بپرهیزد
چپ رادیکال در کنشگری نه تردید می کند و نه راه گم می کند, وقتی بدانیم که بقای نابرابری در گرو نظم است می دانیم که زیر سوال بردن نابرابری نیز با بر هم زدن این نظم میسر است. پس کاری که باید کرد این است که در هرکجا، به هر شکل مصداق ها و نمودهای نظم نابرابر و ضد انسانی حاکم برروابط طبقاتی/اجتماعی را زیر سوال برد. در نتیجه زیربنا و روبنای سیستم یعنی هر دو را با هم باید مورد هدف قرار داد.
اما کنشی که بخواهد این نظم را زیر سوال برد چیست ؟
اینکه در چه مقطعی می‌توان به آن مرحله از آگاهی و شجاعت مجهز شد که هر طور که ممکن است سیستم/دولت/ طبقه ی حاکم را انداخت
. چپ رادیکال انقلابی در این شرایط در جهت سازماندهی به سوی رها سازی کل جامعه تلاش می کند. چنین سازماندهی رهایی بخشی تنها رادیکال می تواند باشد. هر شکل دیگری از مبارزه یا به رهایی بنیادین ره نمی برد و یا محرومان را از بندهای واقعی نجات نخواهد داد..
ستمدیده در مبارزه ی رادیکال انسانیت خویش را باز می جوید. برای یک انسان ستمدیده، هیچ کنشی انسانی تر از مقاومت رادیکال نیست. انرژی نهفته در مبارزه ی رادیکال یگانه شکل بازسازی ضعف های تاریخی محرومین است ,چرک تاریخی و اجتماعی استثمار تنها در مقاومت رادیکال است که بیرون می ریزد و انسان رها شده از بند را با خویش و جامعه آشتی داده و اعتماد به نفس و آرامش را به همه ستمدیدگان باز می گرداند. به این معنی مبارزه ی رادیکال آموزش توده ها برای بدست گرفتن سرنوشت خویش است.
به همین دلیل نیز مبارزه ی رادیکال انتخاب بین بد و بدتر نیست،بهترین انتخاب است.
تمامی کسانی که تحت لوا و دلایل مختلف از اجرا، یا تایید این واقعیت بدیهی شانه خالی می کنند خواسته یا ناخواسته همدستان استثمار گران هستند. هیچ آزادیخواهی به نفی مبارزه ی رادیکال نمی پردازد. آزادی یک جامعه در گرو آزادی محرومترین بخش های آن است.
پس وظیفه ی هر فرد و نیروی چپ انقلابی است که با اتکاء به مفهوم انقلاب،یعنی دگرگون ساختن ساختارهای کهنه ی جامعه در مسیر سازماندهی و عمل فعال شوند. جامعه روزی رنگ آزادی را خواهد دید که نیرو انقلابی با تکیه بر آگاهی، سازماندهی و مبارزه ی رادیکال به صحنه ی تغییر بیایند.
عصر و زمانه ای که در آن بسر می بریم دارای این ویژگی است که انسان ها محکوم به زندگی در چارچوبی می شوند که تغییر نظم حاکم بر آن «ناممکن» جلوه می کند : نظم جهانی، نظم طبقاتی و
دستگاه های آموزشی، تربیتی و تبلیغاتی نظام نابرابر حاکم، نبود شرایط عادلانه برای رشد مادی و معنوی انسان ها را عادی جلوه می دهند. صدها توجیه و توضیح نظری – فلسفی، جامعه شناختی، روانشناختی…- می آورند که نشان دهند ستم طبقاتی، استثمار و یا فقر و گرسنگی میلیون ها نفر در نظم سرمایه داری شرایطی است که به هر حال «نمی تواند نباشد».
سرنوشت تاریخی میلیاردها انسان در دست نهادهایی قرار گرفته است که معتقدند نظم جهانی جز با «مدیریت فقر» میسر نیست، بحث از تقسیم فقر می کنند تا بحث از تقسیم ثروت نشود.
در چنین دنیایی که در آن پستی و رذالت اقلیت سرمایه سالار حاکم به صورت بیرحمانه اعمال می شود , در دنیایی که ظلم و ستم به گونه ای «بدیهی و برنامه ریزی شده» اعمال می شود و سیستم می آموزد که با ادب، رعایتگر قانون، «مسالمت جو» و مدنی باشیم
طغیانگری فکری و عملی با مبارزه ی ضد سیستم رادیکال است که می تواند مسیر درست مقاومت جویی را خفظ کند. مبارزه رادیکال با سیستم. نابرابر ضد انسانی مبتنی بر بهره کشی انسان از انسان
آیا جز با مبارزه رادیکال/ مقابله به مثل می توان با حاکمیت سیستم سخن گفت ؟
نگارنده بر این باورست که بقا سیستم ناشی از این است که مخالفانش برای مقابله ازروش نامناسبی بهره می برند. روشی که کمترین آسیبی به سیستم نمی زند، یعنی روش اداری، گفتاری، «قانونی»، «مسالمت آمیز
نباید فراموش کرد که در جهان واقعیات، همیشه آنکس که حق دارد پیروز نمی شود، بلکه آنکه درست عمل می کند. زیرا واقعیت ها بر اساس عمل مشخص است که تغییر می کنند و نه بر اساس گفتار و رویاپردازی.
بدیهی است که مبارزه ای انقلابی نیازمند فراهم ساختن بستر مادی و ذهنی آن در جامعه است. این نیز میسر نمی شود مگر آنکه برای مبارزه انقلابی, تکیه آگاه بر قهر سازمان یافته به عنوان یک استراتژی پذیرفته شود
برای آماده سازی این استراتژی هیچ چیز ضروری تر از خشم سازماندهی شده ی چپ انقلابی در قبال سیستم نیست. پس چون خشم موتور انقلاب است هر انقلابی با خود رادیکالیزم را دارد. سخن از «انقلاب دمکراتیک» گفتن بیشتر نوعی سوء استفاده از زبان است تا اشاره به واقعیت.
این ترکیب واژگان در ذات خود تناقض دارد. نه به این معنا که نمی توان به صورت دمکراتیک انقلاب کرد به این معنا که علت انقلاب به طور ریشه ای ناشی از نبود دمکراسی، برابری عدالت است. بدیهی است اگر صفتی بخواهد به معنای واقعی کلمه بار محتوایی واژه ی «انقلاب» راهمراهی کند به طور قطع «دمکراتیک» نیست
دقیق شدن در تعریف انقلاب
انقلاب رادیکال و سریع است که می تواند نظم سیاسی/اجتماعی حاکم را به هم
ریزد.اما به مرور زمان و با توجه به تجربیات تاریخی ناموفق و نیز با توجه به جهانی شدن سرمایه سالاری و محدود شدن حاشیه ی عمل چپ انقلابی, ذوب شدن در مبانی حقوق بشر نئولیبرالی،مبارزات دموکراتیک بر مبنای انسان «مدنی»در «جامعه مدنی » سرمایه دارای,، تعریف انقلاب در بعد سیاسی خود جای خویش را به جنبش حقوق بشر, دموکراتیک و از این قبیل واژه ها داده است
هدف انقلاب ، زیر سوال بردن مجموعه ی نهادهایی است که به سلطه ی طبقات برتر امکان فعالیت و بقاء می بخشد. به همین دلیل نیز، انقلاب می تواند با معیارهای دمکراتیک کسانی که می خواهند با باصطلاح دمکراسی، ساختار طبقاتی و منطق بهره کشی حاکم بر آنرا دست نخورده بگذارند، خوش نیاید. ساختارهایی که نظم اجتماعی نابرابر بر آن استوارست، همان نظم اجتماعی که دمکراسی طبقاتی می خواهد هر طور شده سالم نگه دارد تا مبادا جایگاه طبقات برتر زیر سوال رود. اما به هر روی این دگرگون سازی بنیادهای روابط اجتماعی در ذات انقلاب است. حرکتی که ساختارها را فرو می پاشد
در تعریفی دقیق ترانقلاب حرکتی است رادیکال که در درجه ی اول به سوی شکستن ساختارهای حاکم پیش می رود و در این مسیر، دستگاه های نظامی، امنیتی، اطلاعاتی و نیز دستگاه های اداری و تبلیغاتی, دشمن طبقاتی را درهم می شکند.
چنین حرکتی شامل پادگانها و پایگاه های امنیتی,ادارات….. می شود.
. پس تلاش برای انقلاب و دمکراسی تضاد ماهوی دارد. انقلاب نمی تواند با دمکراسی، آنگونه که در جهان امروز و نزد مدافعان روشهای تغییر غیر رادیکال مروج است، همخوانی داشته باشد. انقلاب چون حاصل خشم اجتماعی است نخست بناهای کهن جامعه را ویران می کند، خلع مالکیت می کند، خلع ثروت می کند، محاکمه, مجازات می کند و هنگامی که امکان مادی بازتولید نظم ضد بشری مبتنی بر بهره کشی انسان از انسان را از میان برد، بر روی ویرانه ی نطم کهن، نظم انسانی عادلانه برقرار می کند و این بار دمکراسی به معنای حقیقی آن بروز می کند. آن نوع از دمکراسی که به همه ی انسان ها شانس برابربرای دخالت ورزی در تعیین سرنوشت خویش را می دهد. انسان هایی که برای کسب آگاهی و توان مادی تحقق اراده ی ناشی از آگاهیشان، از موقعیت های متعادل, برابر برخوردارند. دمکراسی واقعی تنها در یک جامعه ی رها شده از روابط طبقاتی ممکن است.. جامعه ای که از اسارت کار انسان برای انسان رها شده و
به جامعه ی متشکل از انسانهای برابر، و آزاد و آگاه تبدیل شده است
اینک با استناد به مطلب مطرح شده گفتنیست که اگر اجازه دهیم شرایط به همین ترتیب پیش برود از سوسیالیسم یا بربریت، بربریت آن متحقق میشود که اگر خوب اوضاع سیاسی اجتماعی پیرامونمان را آنالیز کنیم میبینیم که حتی به اشکال مختلف این بربریت در حال متحقق شدن می‌باشد.
در نتیجه اگر کاری را که می‌دانیم باید انجام دهیم و مسئولیتی را که باید بپذیریم را عملی‌ نکنیم، بهتر است بگوییم بر سر قبر‌هایمان نامی‌ از ما ننویسند که آیندگان نفهمند بدرد نخور‌های دورانمان ما بودیم.
پیش به سوی سازماندهی هسته‌های مقاومت
همبستگی‌،اتحاد،مبارزه
آزادی و برابری
پاینوشت:
پیشنهاد یکی از رفقای آنارشیست

۱۳۹۲ مهر ۲۶, جمعه

ژان-پل سارتر آنارشیست فردگرا , فیلسوف، اگزیستانسیالیست، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و منتقد فرانسوی


ژان-پل سارتر (۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ - ۱۵ آوریل ۱۹۸۰) فیلسوف، اگزیستانسیالیست، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و منتقد فرانسوی بود که می گویند در آخرهای عمرش خود را یک آنارشیست می دانسته است ولی «سارتر» در ۱۹۳۸ اولین رمانش را به انتشارات مشهور «گالیمار» مى برد و «گاستون گالیمار» آن را با تردید مى پذیرد و نام کتاب را از «مالیخولیا» به «تهوع» تبدیل مى کند.رمان «تهوع» تفسیرى است بر آنارشیسم فلسفى به معناى نفى هرگونه اجبار ,بنابراین اندیشه های آنارشیستی سارتر در اولین رمانش یعنی تهوع متبلور می شود. ژان پل سارتر در باره آنارشیست ها می گوید: " همواره با آنارشیست ها موافق بوده ام چون تنها کسانی بودند که انسان را کامل و ساخته شده از کنش اجتماعی تصور کردند. آنارشیست هایی که اصل مشخصه شان آزادی بود ." سارتر به آزادی بنیادی انسان اعتقاد داشت و باور داشت که «انسان محکوم به آزادی است. »از سال ۱۹۷۳ به بعد تقریباً تمامی قدرت بینایی خود را از دست داده بود و دیگر قادر به نوشتن نبود، با این همه او سعی می‌کرد با انجام مصاحبه‌ها، دیدارها و حضور در مراسم کماکان چهره‌ای فعال و اجتماعی از خود نشان دهد. برای نمونه ملاقات او با «آندریاس بادر» زندانی سیاسی و عضو گروه «فراکسیون ارتش سرخ» (RAF) در زندان اشتوتگارت (آلمان) توجه همگان را برانگیخت. ۱۹۷۹ در یک کنفرانس مطبوعاتی جنجالی به حمایت از آوارگان جنگ ویتنام (Boat people) پرداخت. در جایی دیگر از مبارزه مردم ایران علیه شاه و آزادی زندانیان سیاسی و همچنین مبارزه مردم شیلی علیه دیکتاتوری پینوشه طرفداری نمود.

در سال ۱۹۸۰ روزنامه «نوول ابزرواتور» اقدام به انتشار گفتگوی سارتر با «بنی لویس» - فیلسوف و نویسنده - نمود که شگفتی همگان از جمله دوبوار را بهمراه داشت. سارتر در این مصاحبه به بحث در مورد نکاتی همچون «روابط میان فردی و شرایط اجتماعی» پرداخت. این گفتگو تا حدی نشانگر تطابق نظریات سارتر و لویس بود.

ژان-پل سارتر در روز ۱۵ آوریل ۱۹۸۰ در سن ۷۵ سالگی در بیمارستان بروسه پاریس بر اثر التهاب ریه درگذشت. او حتی تا پایان عمر یک چهره سرشناس جهانی باقی‌ماند؛ خبر درگذشت او به سرعت در سراسر جهان پخش شد و حدود ۵۰هزار نفر در پاریس در مراسم خاکسپاریش شرکت کردند، در حالی که بیش از ده سال از افول سارتر در فرانسه گذشته بود. این مراسم پرجمعیت ترین تشییع جنازه یک فیلسوف در قرن بیستم بود؛ از این نظر می‌توان او را به ولتر - فیلسوف بزرگ عصر روشنگری فرانسه - تشبیه نمود.

خاکستر او در گورستانی در حوالی محل زندگی دوران پیری اش در محله‌ای از پاریس به خاک سپرده شد، جایی که ۶ سال بعد همسفر زندگی اش سیمون دوبووار به همراهش آرمید.


پاینوشت : منابع و لینک های مرتبط

 ژان-پل سارتر

Jean-Paul Sartre

رد پای آنارشیسم فرد گرا در مارکسیسم اگزیستانسیالیستی ژان پل سارتر

Jean-Paul Sartre


 

۱۳۹۲ مهر ۲۵, پنجشنبه

نکاتی در باره ۱۴ آبان ماه ۱۳۹۲ و گردهمایی اعتراضی روبروی مجلس شورای اسلامی



همانطور که می دانید هکرهای آنانیموس برای 14 آبان یک فراخوان جهانی داده اند و در همین راستا یکی از آنارشیست های ایران بر اساس این فراخوان , پیشنهاد یک گردهمایی را در مقابل مجلس شورای اسلامی داده است.

در فراخوان آنانیموس می خوانیم که :

"درود بر ساکنین جهان، ما «ناشناس» هستیم . بیش از ۴۰۰ سال پیش، فردی آرزوی بزرگش آن بود که ۵ نوامبر را برای همیشه نقش ذهن ما سازد. امید وی این بود که جهان یادآور باشد عدالت، انصاف و آزادی بیش از واژه باشند، یک دیدگاه باشند.
شما را فرامیخوانیم که با ما در روز ۵ نوامبر (۱۴ آبان) نسبت به «عملیات انتقام» یاور باشید، که شامل راهپیمایی مسالمت آمیز به سمت دستاوردهای حکومتی سراسر دنیا میباشد.
از شما میخواهیم که برخیزید و به میلیون ها مبارز آزادی متوصل شوید تا به حکومت های فاسد بیاموزیم که دیگر بس است! دیگر از سیستم پلید آنها بهره ای نداریم، اجازه سود ثروتمندان از بینوایان را نخواهیم داد و به قوانین ناخواسته اطاعتی نخواهیم برد. وقتش است که متحد شویم، با تافتن آغاز نو از دوستی و عشق! باید نشان حاکمان دهیم که این وقت ما است، باید متحد باشیم برای ۵ نوامبری که هرگز فراموش نخواهد شد."

از آنجائیکه نیروهای امنیتی رژیم خود را برای فراخوان 14 آبان و مقابله با اون آماده کرده اند و با اینکه آن فراخوان بر اساس فراخوان آنانیموس بوده است و پیشنهاد برگزاری یک آکسیون مقابل مجلس توسط یکنفر داده شده است ولی با این حال رژیم در حال آماده کردن خود برای برخورد با یک تجمع احتمالی در روز 14 آبان در مقابل مجلس شورای اسلامی است بنابراین چنین تجمعی دقیقا در روز 14 آبان مقابل مجلس مناسب نیست ولی در مکان های دیگر و یا زمان های دیگر می تواند هوشمندانه تر و عاقلانه تر باشد.
ضمنا باید توجه داشت که  ۱۳ آبان نیز در ایران روز دانش‌آموز است .

پاینوشت : مطلب مرتبط

۱۴ آبان ماه ۱۳۹۲ گردهمایی اعتراضی روبروی مجلس شورای اسلامی


۱۳۹۲ مهر ۲۴, چهارشنبه

آنارکو کاپیتالیسم ,گرایشی از سرمایه داری, درجهت مالکیت خصوصی افسارگسیخته است


آنارکو کاپیتالیسم ,سرمایه داری ناب اما در مخالفت با دولت در جهت آزای مطلق برای رشد سرمایه فردی است . آنارکو کاپیتالیسم هدفش قدرت بخشیدن هر چه بیشتر به مالکیت خصوصی و بازار آزاد است. 
آنارکو-کاپیتالیسم از آنجا که سرمایه‌داری ذاتاً اقتدارگرایانه است، شکلی از آنارشیسم نیست.آنارشیسم اساسا ضد قدرت, اتوریته و اقتداراست و مخالف با قدرتی است که در جهت خدمت به دولت یا حزب یا فرد یا در خدمت مذهب یا سرمایه داری باشد که بنابراین آنارکو لیبرالیسم ارتباطی با آنارشیسم ندارد(هر چند که نام آنارکو را به یدک می کشد) و صرفا ضد دولت بودنش هم به دلیل آنست که طرفداران آنارکو کاپیتالیست ها خواهان القای قدرت از دولت و انتقال قدرت به فرد در جهت توسعه مالکیت خصوصی و بازار آزاد در جهت سرمایه داری افسارگسیخته و کاملا آزاد هستند.
آنارکو کاپیتالیسم تقدم سرمایه بر انسان ,طبیعت و همه موجودات زنده است اما این در حالی است که آنارشیسم بر اساس تقدم انسان و آزادی فردی او, طبیعت و حیوانات بر سرمایه است.در آنارکو کاپیتالیسم رشد افسارگسیخته سرمایه و سرمایه داری هدف غایی و نهایی است آنهم در جهت افزایش هرچه بیشتر ثروت فردی است.

در یک جامعه آنارکو-کاپیتالیستی، اجرای قانون، دادگاه‌ها و همه خدمات دیگر، به جای دولت و به واسطه دریافت مالیات، توسط رقابت کنندگان با بودجه خصوصی فراهم می‌شوند و پول نیز از طریق بخش خصوصی و به طور رقابتی در یک بازار آزاد فراهم می‌شود. نتیجتاً فعالیت‌های شخصی و اقتصادی زیرمجموعه آنارکو-کاپیتالیسم در چهارچوب قوانین خصوصی تنظیم می‌شود و نه از طریق سیاست‌گذاری. در یک تعریف کلی و خلاصه شده می‌توان گفت آنارکولیبرالیسم از مالکیت خصوصی بی قید و شرط در یک جامعه سرمایه داری دفاع می‌کند و هدف اصلی آن می باشد ولی این در حالی است که آنارشیسم هدفش رهایی بشریت و بها دادن به آزادی فردی , طبیعت و حیوانات و ضد سرمایه داری و دولت است.

 در سیاست واقعا موجود گرایش آنارکوکاپیتالیسم رو می شه در احزاب راست افراطی ضدمداخله گری دولت در انباشت سرمایه مثل حزب چای آمریکا دید.
 حزب چاي آمريكا نماينده آنارکو-کاپیتالیسم است و بنیان گذاران و حامیان این حزب مخالف هر نوع برنامه بزرگی هستند که دولت آنها را اداره کند. به این دلیل لغو قانون جدید رفرم بیمه بهداشتی در رأس برنامه‌های آنهاست. از بین بردن وزارت آموزش و پرورش به این دلیل توجیه می‌شود که دولت نمی‌تواند و نباید برنامه‌های آموزشی را در اختیار داشته باشد. یکی از مهمترین مسائل نظریه‌ی تکامل است. به نظر بسیاری از حامیان «حزب چای»تدریس تئوری تکامل در مدارس مخالف با نظریه مذهبی است. این افراد همچنین مخالف وزارت حفاظت محیط زیست بوده معتقدند قوانین محدود کننده برای شرکت‌های خصوصی و سرمایه داران بزرگ مانند شرکت‌های نفتی نباید وجود داشته باشد. در بسیاری از موارد آنها معتقدند تصمیم گیری باید بعهده ایالات باشد نه دولت فدرال.
به‌گفتهٔ کریستینا بوتری، یکی از اعضای اولیه جنبش اعتراضی چای، حزب چای هرگز درصدد نبوده که تبدیل به یک حزب رسمی سوم (بعد از احزاب جمهوری‌خواه و دموکرات) یا نوعی نهاد سیاسی رسمی شود بلکه اعضای آن می‌خواهند که بر احزاب موجود تاثیر بگذارند. اعضای این حزب می‌دانند با چه چیزی مخالف‌اند اما بر این که چگونه اندیشه‌هایشان را محقق کنند، اتفاق نظری ندارند. به گفتهٔ او حزب چای فاقد رهبری‌ست. اگرچه سارا پیلین و گلن بک چهره شاخص شبکه فاکس‌نیوز از حمایت وسیعی در جنبش چای برخوردارند اما سخنگوی این حزب نیستند و آن را رهبری نمی‌کنند. بوتری این حزب را نامتمرکز، متشکل از شبکه‌ای از گروه‌های کوچک محلی با هویت و اولویت‌های گوناگون و اصول مالی واحد و بدون مرام‌نامه و اساسسنامه توصیف می‌کند.

نظام جلالی 16.10.2013

۱۳۹۲ مهر ۱۳, شنبه

به مناسبت روز معلم ,خاطره‌ای از یک معلم




  به مناسبت روز معلم ,خاطره‌ای را برایتان مینویسم،پارسال شاگردن من امتحان نهایی مینوشتند و موضوع انشا، ٔپل بود، عکسهای مختلفی که تصاویری از ٔپل را نشان میداد در اختیار شاگردان قرار گرفت،که این تصاویر بتواند الهام بخش و کمکی‌ باشد برای نوشتن انشا ،،تصاویری ازپل دوستی و رفاقت، ٔپل عشق، ٔپل وصل دو کشوریا دو شهر با هم، شاگردان با اشتیاق مشغول نوشتن شدند و من هم در پشت میز معلمی نشسته و مشغول خط خطی‌ کردن روی کاغذ و کشیدن طرح یک ٔپل ،،گاه گاهی سرم را بلند می‌کردم نگاهی‌ به شاگردانم مینداختم ،به نظر می‌رسید که این تصاویر خوب و مثبت، تاثیر خودش را گذشته بود و شاگردان مشتاقانه در رابطه با این پلهای خوب زندگی‌ مشغول نوشتن هستند ولی‌ ،نگاه تلخ شاگردی که مرتب را سرش بلند میکرد و کمی‌ ناا آرام به نظر می‌رسید نظرم را جلب کرد ،برای آنکه شاید بتوانم کمکش کنم با لبخند نزدیکش شدم و نگاهی‌ به نوشته‌اش اندختم،،ٔبر خلاف دیگران و بر خلاف تمام تصاویر الهامبخش چنین نوشته بود،نه اینطور نیست ،،همیشه پلها، پلهای دوستی و عشق و یاری و مفید نیستند .انسانها پلهای مخرب هم میسازند ، پلهای سازش ، پلهأیی از همدیگر برای مقاصد شخصی‌ ،،و سؤ استفاده از همدیگر، پلهای ترقی تنها برای خود، پلهأی سازش برای قدرت، قدرتمندان در جنگ جهانی‌ دوم پلهأی ساخته‌اند و توانستند از طریق کشورها به هم اسلحه برسانند برای کشتار دیگر انسانها،،و همچنین در جنگها پلهأی را منفجر کرده‌اند که غذا و آذوقه به دیگر انسانها نرسانند ،،پلهای خراب شده پشت سر ،،،پلهای خراب شده پشت سر آدمها بسیار است ،،،، دستم را آرام روی شانه‌ آاش گذشتم و دم گوشش گفتم ادامه بده عزیزم ،و به خودم گفتم همیشه یک نفر هست که مثل دیگران نمینویسد،همانی که حقیقت را مینویسد .

پاینوشت : نوشته خانم معلمی در اروپا

همانطور که می دانید در سطح جهان و به پیشنهاد یونسکو روز ۵ اکتبر (۱۳ مهر) هر سال به عنوان روز معلم نامگذاری شده است.

پس از انقلاب ,جمهوری اسلامی ایران, روز معلم را بمناسبت بزرگداشت  آیت‌الله مرتضی مطهری در ۱۲ اردیبهشت است که به دست اعضای گروه فرقان ترور شد.

البته قبل از انقلاب نیز روز معلم در ۱۲ اردیبهشت بود و مناسبت آن، کشته شدن یکی از معلمان به نام ابوالحسن خانعلی در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ در تجمع اعتراض‌آمیز معلمان در میدان بهارستان بود.

  • تایوان: در تایوان روز معلم جشن و تعطیلی رسمی است که در ۲۸ سپتامبر و به منظور بزرگداشت معلم و فیلسوف بزرگ چینی، کنفوسیوس برگزار می‌شود