۱۳۹۲ فروردین ۱۶, جمعه

انقلابیون مخالف عمل انقلابی ؛ آنارشیست ها


 
روسیا روشن
 ازدواج یا انحصاری نمودن مالکیت بر زن؟

میان دو اندیشمند نظریه آنارشیسم در غرب؛ ویلیام گودوین و آگوستین سوخی، حدود 150سال فاصله است. در میان آندو، متفکران دیگری چون پاول گودمن، هربرت رید، لئون تولستوی، جرج آورول و غیره نیز قرار داشتند.

ویلیام گودوین نخستین نظریه پرداز آنارشیست مدرن غرب بحساب می آید. او بین سالهای 1756-1836 در انگلیس زندگی نمود. گودوین در یک خانواده مذهبی مسیحی بزرگ شد و خود مدتی طلبه و روحانی آن دین بود و تحت تاثیر انقلاب صنعتی و انقلاب فرانسه به رابطه درونی قدرت و مالکیت پی برد. کروپتکین نخستین بار او را بعنوان آنارشیسم معرفی نمود. گودوین مخالف هرگونه نظام حاکمیت بود؛ چه دینی، چه سلطنتی چه دمکراسی و چه دیکتاتوری. او نه تنها نخستین نماینده آنارشیسم مدرن بلکه قاطع ترین و دوراندیش ترین تئوریسین آن بود. وی میگفت که در آینده جامعه صنعتی و ماشینی، انسان باید فقط روزی نیم ساعت کار کند. او نه تنها مخالف ازدواج بلکه مخالف غذای مشترک و دسته جمعی بادیگران بود و آنرا ناخوشایند میدانست. وی ازدواج را محصول ترس و بزدلی مردها میدانست که می خواهند از آن طریق به فرم مطلق و زورگویانه حاکمیت بر زنان برسند، و چون آنها می ترسند که زنان را از دست بدهند، با کمک ازدواج آنرا کالای انحصاری خود میکنند. این خواسته آنان ناشی از یک اشتباه رمانتیک از عشق ابدی است. او میگفت که آزادی و نظم، متضاد نیستند بلکه آزادی و نظم اتوریته ی زورگو مخالف همدیگر هستند. گودوین نخستین بار تضاد کاپیتالیسم درباره کار و سرمایه را مطرح نمود بدون اینکه مانند مارکس به مبارزه طبقاتی برسد. برای او رهایی فرد مهم بود و نه جمع یا طبقه. او میگفت که تنها در یک جامعه بدون حاکمیت، دولت ، و زورگویی، امکانات هماهنگی و همکاری عقلگرایی عینی و ذهنی وجود دارد. گودوین را به این دلیل اخلاقگرا بحساب می آورند چون در مرکز افکارش، عدالت قرار دارد. او نه روی جنبش آنارشیستی قرن 19 بلکه بیشتر روی جنبش کارگری انگلیس و ادبیات رمانتیک کشورش اثر گذاشت. مخالفت او با دولت و مالکیت خصوصی به این دلیل بود که او آندو را مانع شکوفایی عقلگرایی فردی میدانست. وی میگفت که هدف باید یک نظم اجتماعی عقلگرایانه بدون دولت باشد. با این نظر، او نخستین بار به طرح حذف دولت در جامعه انسانی پرداخت.

گودوین تاثیری غیرمستقیم روی جنبش آنارشیستی غرب داشت. نظرات آنارشیستی او را به این دلیل آنتروپولوگی و انسانشناسانه میدانند چون او انسان را طبیعتا آزاد می دانست و شرایط خارجی و اجتماعی را دلیل نیک وبد شدن او بشمار می آورد. مارکس و آون نیز به مطالعه نظراتش پرداختند. او نابرابری اجتماعی را معلول صنعتی شدن می دانست و آنرا جنگ اجتماعی نامید. وی میگفت که حاکمان را نباید با کمک انقلاب مجبور نمود که از مزایای خود بگذرند چون در انقلاب، شور و احساسات حاکم است و نه عقل و منطق، و درآن ، خشونت تعیین کننده می شود و نه عدالت. او همچون سایر آنارشیستها طرفدار تولید کوچک و مانوفاکتوری است ونه دشمن ماشین. گودوین موجب آغاز فلسفه آنارشیستی گردید. وی بایکی از زنان مبارز و فمینیست زمان خود ازدواج کرده بود. از جمله آثار او: عدالت سیاسی و تاثیر آن روی اخلاق و سعادت، است. با این اثر او روی سوسیالیسم اولیه و تخیلی انگلیس؛ از جمله روی نظرات آون اثر گذاشت. گودوین در مخالفت با دمکراسی میگفت که نمایندگان، آلت دست مقررات حزبی هستند تا وجدان آگاه خود و مقاومت و مبارزه صلح آمیز باید از طریق بحث، انتقاد، و طرح خواسته ها باشد و انقلاب فکری باکمک بحث های آزاد و نامحدود و حقیقت جو، تضمین کننده سعادت است. او می گفت باید با کمک نوشته و سخن وارد میدان مبارزه شد چون باخشونت، حقیقت میدان را ترک خواهد کرد. گودوین توصیه میکرد برای اصلاح جامعه و دفاع از عدالت و حقیقت، هرکس باید مواظب همسایه و همکار خود باشد تا آنان دچار خطا نشوند!.

آگوستین سوخی آلمانی، بین سالهای 1942-1892 زندگی نمود. سوخی در شرق آلمان آنزمان و یا لهستان امروزی بدنیا آمد. او پیش از جنگ جهانی اول زیر تاثیر نظرات آنارشیستی لنداور بود. وی بعداز خروج از آلمان تازمان ورودنیروهای فاشیستی فرانکو درسال 1939 دراسپانیا،آنجابودوسپس ازاسپانیا به فرانسه فرارنمود و درسال 1942 به کشور مکزیک رفت. بدلیل نا آرامیهای آنزمان او بین سالهای 1965-1962 در کشورهای: هندوراس، جامائیکا، برزیل، شیلی، اوروگوئه، و اتیوپی مشغول فعالیتهای آموزشی و روشنگری آنارشیستی بود و سپس درسال 1984 به شهر مونیخ بازگشت و تازمان مرگ در خدمت "سوسیالیسم دمکراتیک" به کار مطبوعاتی پرداخت. او غیر از آثاری پیرامون جنگ داخلی اسپانیا، آثاری در باره دولتی کردن: اقتصاد، تعاونیها، صنعت و کشاورزی، و اختلافات میان جمهوری خواهان اسپانیا از خود بجا گذاشت. از آنجمله : آمریکای لاتین میان ژنرالها و انقلابیون، عبور از اسپانیا در شب، امیدی طویل، احتیاط! آنارشیسم، یک زندگی درخدمت آزادی، انقلاب فلج شده بلشویکها، کارگران و دهقانان چگونه در کشور اوکرائین و روسیه زندگی میکنند؟، فلسفه فکر و روح آزاد. سوخی باکمک افشاگریهایش باعث شد که جنبش آنارکوسندیکالیستی اروپا و آمریکا به تقلید از بلشویکهای روس نپردازند.

نویسنده دیگری که مورد توجه بعضی از مورخین آنارشیسم قرار گرفته است، جرج آورول انگلیسی است که میان سالهای 1950-1903 زندگی نمود. او د رسال 1936 بعنوان یک ژورنالیست چپ به اسپانیا رفته بود. جرج آورول ادعا نمود انقلاب اجتماعی اسپانیا از طریق استالینیستهای وفادار به مسکو و خونریزی هایشان علیه آنارشیستها و تروتسکیستها به شکست کشیده شد. او تجربیات توتالیتاریسم استالینیستی خود در اسپانیا را بعدها در دو کتاب معروف: مزرعه حیوانت، و رمان 1984، منتشر نمود. آورول درمقاله ای پیرامون کتاب "ژول ورن"، اثر سویفت، خواهان جامعه ای بدون اجبار، حکمرانی و دولت، گردید.

ادیب دیگری که مورد توجه آنارشیستها قرار گرفت، لئون تولستوی (1910-1818، نویسنده مشهور روس است. او تحت تاثیر آثار روسو بود . او گرچه ازخانواده ای مرفه بود ولي در سال 1849 نخستین بار مدرسه ای برای فرزندان کشاورزان نظام مالک الرعیتی تزاری باهزینه خود براه انداخت. وی بتدریج به نظم اجتماعی حاکم و نقش قدرت دولت و کلیسا شک نمود و از سال 1870 یک اخلاقگرای اجتماعی در زندگی فردی شد. مخالفت او با استفاده از خشونت در اصلاحات اجتماعی مورد توجه مورخین آنارشیستی قرار گرفته است. او همچون سایر آنارشیستها دلیل همه بی عدالتی ها را در وجود دولت حاکم و کلیسا می دید و دولت و کلیسای روسیه را مسیحیت سازماندهی شده نامید که انسان را از نظر روحی و جسمی برده خود می سازند. تولستوی دین دولتی و سازماندهی شده را نوعی کفر و شرک نامید. برای او خلاف باکونین و کروپتکین، خدا نه تنها برده دار نیست بلکه نیرویی رهایی بخش میباشد. تولستوی میگفت که پیش از انقلاب اجتماعی، باید به انقلاب فردی دست زد و برای اینکه انسان عابد و پرهیزکار شود باید در مقابل همه سازمانهای اتوریته و حکمران؛ مخصوصا دولت و کلیسا، سرکشی نماید. در نظر او دولت باکمک مطبوعات و نظام سرمایه داری اش مدافع حاکمیت اقلیت بر اکثریت بیچاره گان است، و دولت، ماشین قدرت و حاکمیت وحشتناکی است که از طرف انسانها ساخته شده و اجل جان بشر شده است، و انسانها باید بجای ترس از بمب و آنارشیستها، از دولت وحشت داشته باشند که هرلحظه آماده است مردم را قربانی خواسته های بیمارش نماید و آنان را سرکوب نماید. در نظر تولستوی، نظم و امنیت دولتی، نظمی است ظاهری که در آن دزدان و قاتلان فعال هستند. او مالکیت را دزدی و جنگ و صدور حکم اعدام را قتل می دانست. تولستوی همچون کروپکین میگفت که پیشرفت صنعتی میتواند موجب ترقی اجتماعی و آزادی مردم گردد. او توصیه میکرد که پیشگامان جامعه باید مردم را از شرایط خواب و بی خبری که دولتها مردم را درآن نگه داشته اند، بیرون آورند. تولستوی پیش بینی میکرد که آینده اجتماعات بدون دولت خواهد بود. چون تولستوی امید و ایمانی شدید به انسان عقلگرا داشت، پیش بینی میکرد که انسان می تواند در آینده خود را نجات دهد. او مانند بعضی از آنارشیستها مخالف انقلاب سیاسی بود چون برای انقلاب اجتماعی باید ابتدا انقلاب شخصی و فردی صورت گیرد. وی میگفت که جنبش های توده ای و عامیانه و خودجوش معمولا به زورگویی و دیکتاتوری می رسند. او می نویسد که هرفردی که در مقابل دولت سرکشی کند، آگاهی و استقلال خود را نشان داده است و انسان آزاد و مستقل میتواند از طریق وحدت باجامعه، اجتماعی باتقوا و سعادتمند بوجود آورد.

هربرت رید، مشهورترین روشنفکر آنارشیست زمان خود در انگلیس بود. او از خانواده ای روستایی برخاسته بود و میان سالهای (1968-1893) زندگی نمود. تجربیات تلخ اش در جنگ جهانی اول موجب تنفر او از دولت و جنگ شدند. چون او علاقه خاصی به هنر و تاریخ داشت، در سال 1931 استاد هنر در دانشگاه شد. هربرت رید خالق آثار ادبی متنوع و زیادی نیز است. در مرکز تئوریهای هنر او نقش آزادی بخش هنر و تربیت وجود دارد. هربرت رید در جنبش آنارکوسندیکالیستی غرب، راهی برای نظم اجتماعی دمکراتیک را میدید. از جمله آثار او: آنارشیسم و ادبیات، فلسفه آنارشیسم، تضادهای آنارشیسم، فرهنگ و انارشیسم، مقالات سیاسی علیه روح زمان، و اگزیستنسیالیسم، آنارشیسم، مارکسیسم، هستند.

پاول گودمن آمریکایی(1972-1911) در نیویورک بدنیا آمد و در دهه 60 جزو روشنفکران آمریکا بود که علیه جنگ ویتنام، میلیتاریسم و صنعت زده گی آمریکا و به طرفداری از جنبش مردمی پرداخت. او یکی از خالقان ادبیات مدرن غرب نیزبشمارمی آید. گودمن برای انسانی نمودن جامعه صنعتی و بوروکراتیک،مخالف دولت و سیاست مرکزگرا بود. فعالیت او نه ایدئولوژیک و دگماتیک بلکه عملی و مشخص بود. او میگفت که تغییرات جامعه باید متکی به فعالیتهایی ازپائین و مردمی باشند. از جمله آثار او: بیداری در تضاد یا بیگانگی جوانان در جهان مدیریت شده، نحسی مدرسه، مانیفست آنارشیستی، طبیعت شفابخش، جنون دولت گرایی، و فرم ها و امکانات زندگی جامعه انسانی، هستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر