۱۳۹۲ فروردین ۲۶, دوشنبه

انسان باید سرنوشت خود را برگزیند،نه اینکه آن را بپذیرد.




باختی یا بازی تمومه؟!
کدومش درست تره؟چه فکری پشت این دو کلمه است ؟
در یک فضای مجازی ،علایق و هیجان ومهمتر از همه ذهن شما مورد آنالیز خودتان قرار می گیرد!
تا وقتی همه چیز در کنترل شماست برنده ای .در غیر این صورت باید دوباره شروع کنی ،بدون هیچ تخفیفی .
مثل وقتی که از پله برقی استفاده می کنید.چه قدر می تونید خلاف مسیر پله برقی سریع روی آن راه بروید؟!
همه دولت ها یک بازی بیش نیستند،مخصوصا دولت های اسلامی که هیجان بیشتری برای طرفدارانش دارد.با این تفاوت که مراحل بعدی را با توجه به بازی الان تان می سازید،آن هم خود شما ولی با قوانین دیگران !!
چرا با باید ها ونباید های دیگران بازنده باشیم؟
چرا به جای پله برقی از پله ترقی استفاده نکنیم؟
بازی اصلی زندگی ما،با خودمان است.هر وقت توانستیم اجازه ندهیم دیگران برای ما تصمیم بگیرند ،برنده ایم.
همه ما شهامت نه گفتن داریم .امتحان کنید

نوشته ای اززهرا

همه ما


اندیشه و ذهنت را با مذهب،سکس وتلویزیون مشغول می کنند،وتو در تصورت خود را رها ،نابغه ،آزاد اندیش وبا استعداد میبینی،اما تا آنجا که من می بینم تو همچنان همان رعیت لعنتیه حقیر هستی ،وآنان همچنان می گویند یک جایی خالی آن بالا برایت هست.
جان لنون

همه ما از نسلی هستیم که هیجان بهترین بازیهامون رو از کوچه ها گرفتیم ،همه ما تو پس کوچه ها بزرگ شدیم تا راه خیابون را یاد گرفتیم.
خوب تو خیابون ها تربیت شدیم و همه واقعیت ها و دروغ های این دنیا رو از بزرگراهایی که پشت کوه ها گم می شد دیدیم.
ما یاد گرفتیم اینقدر برای خودمان احترام قائل شویم که اجازه ندهیم کسانی از خودمان بخواهند کوچه ها را از ما بگیرند .همه ما با هم جنگیدن برای چیزی که حقمان است را یاد گرفتیم .همه از طبیعتمان .
من و تو مردمی هستیم که آینده در مشت ماست .
شرق تا غرب،شمال تا جنوب دنیا ،هیچ کداممان حقمان نیست با این همه ثروت, فقیر باشیم.
پشت سر گذاشتن همه پیاده رو ها برایمان سخت بود ولی این دوران از همه ما, بزرگ انسانهایی ساخت که همه مثال یک تن ،کنار می زنیم هر چیزی را که مانع از یکی شدن ما می کند.چون ما یاد گرفتیم که از رنج , گنج بسازیم مثال همه اسطوره هایمان ...

 نوشته ای از: زهرا

۱۳۹۲ فروردین ۲۴, شنبه

پدر جان سلام


پدر جان سلام
امیدوارم که منو به خاطر بیاری .
همیشه از اینکه تو منو می شناسی یا اصلا چطور به خاطر می یاری ذهنم درگیر بود .
والان می خوام از خودت بپرسم.آخه همیشه می گفتن شهدا زنده اند !!!
ای بابا اگه زنده بودی پس چرا این همه دیدی و دم نزدی ؟
گربه زبونتو خورده بود یا دستت از خونه کوتاه بود؟
جون من بگو لحظه ای که تصمیم گرفتی بری چی تو ذهنت بود؟
ندیدی زن جوونت بارداره؟ندیدی 4تا بچه قد ونیم قد چطور از دور نگاهت می کنند؟
حتی ثانیه ای فکر کردی زندگی ادامه داره برای اونا ،ولی به چه قیمتی ؟
به چی رسیده بودی که قمار به این بزرگی رو کردی؟
نمی خوام به اهداف و عقایدت توهین کنم،ولی سالهاست ذهنم درگیره.
راستشو بگو به بتیاد شهید پشتت گرم بود یا خیالت از دولت فاسد راحت بود؟
لحظه مرگ نترسیدی؟پشیمون نشدی ؟حتی یه ذره دلت برا ما تنگ نشد؟
فکرشو می کردی برادرت بشه زالوی دندون تیز کرده؟
معلومه که فکر نکردی ،برای چی داری میری!!
چون اگه می دونستی بعداز تو زمان برای ما متوقف می شه ،نمی رفتی.
اگر می دونستی خودت با دستای خودت به جای قبر ،چاه عمیقی برای پاره های تنت می سازی ،بازم می رفتی؟
شاید تو برای خاکت یه دفعه رفتی،ولی ما برای این خاک لحظه لحظه های شاد وعادی زندگیمونو دادیم.
بعد از تو زندگی ادامه داشت ولی جنگ تمام نشد!
چه خیال خامی با دوستات داشتی که از ترس گذشتید؟!
حتما می دونی که بعد از تو یه دولت پدر خوانده داشتیم وباز هم یتیم تر از همیشه بودیم.
می دونی که هنوز نتونستم مرام کثیف بنیاد شهید رو باور کنم.
نمی دونی من همیشه حس یه بچه عقاب رو داشتم .عقابی که از بچگی هی پراشو می چیدن که نپره ،ولی یادش نرفت که عقابه.
آره پدر من ،من همون بچه ندیده توام که الان دارم از دور بهت نگاه می کنم.هنوزم نمی دونم منو می بینی یه نه؟ولی مطمئنم صدامو می شنوی چون همیشه باد خاکو از زمین بلند می کنه و تو هوا می چرخونه .


با همه احترام دخترت زهرا


پای نوشت : لینکهای مرتبط

مادر عزيزم سلام ,نمی پرسم چطورین ؟

 

کشور عزیزم سلام!

 

۱۳۹۲ فروردین ۱۸, یکشنبه

مجموعه ای از مقالات , نوشته ها و کتاب های آنارشیستی در یک لینک

 

  1

ساختار اقتصادی آنارشی

  2

آنارشیسم بیانگر چیست؟

  3

آنارشیسم و ساختار جامعه ی آینده

  4

گفتگو : قسمت اول - برای منافع گسترده، آنارشیسم چه سیاستی دارد؟

  5

گفتگو : قسمت دوم - برای منافع گسترده، آنارشیسم چه سیاستی دارد؟ 

  6

شکستن زنجیره ی پدران: آنارشیسم و آنارکا-فمینیسم

  7

تضاد فکری باکونین و مارکس

  8

مانيفست آنارکو فمينيسم

  9

واکاوی آنارشیسم در عصر حاضر

  10

در آغاز خشم بود؛ و سپس شورش! 

 11

شورشگران غرب؛ازآنارشیسم فرهنگی تا سوسیالیسم تخیلی

12

انقلابیون مخالف عمل انقلابی ؛ آنارشیست ها 

13

بهشت نیاز به دولت ، وانقلاب نیاز به حزب ندارند 

14

 
تراژدی رمانتیسم عشق به بیچاره گان

15

 
سه قرن مبارزه اجتماعی آنارشیست ها در آمریکا

16

 
به سوی آنارشیسم(مجموعه مقالاتی از اریکو مالاتستا)-نسیم روشنایی 

17 

آنارشیسم کمونیستی، همه چیز برای همۀ انسانها 

18

آنارشیسـم و سیاسـت بنیـادستیز

19

برنامه‌ای برای سازمان آنارشیستی

20

آنارشيست ها تمدن مدرن را به نقد مى كشند

21

آنارشیسم و آنارکو سندیکالیسم

22

فمنیسم ، – آزادی زنان یا نجات زحمتکشان ؟

23

گفتگوی مارکس و باکونین درباره ی آنارشیسم

24

 

فمنیسم ، – آزادی زنان یا نجات زحمتکشان ؟

25

شکست آنارشیست ها و گناه کمونیست ها

 26

انقلابیون شورشگر و ما بازمانده گان!

27

پيير ژوزف پرودن کنار گذاشته شده

28 

آنارشیسم و آنارکو سندیکالیسم

29

 سرپیچی مسری

30

31
32
33
 

مصاحبه با نوام چامسکي در باره جدائي دين از دولت و آنارشيسم

34

کتاب خدا و دولت نوشته باکونین

35

کتاب آنارشيسم و آنارکو-سنديکاليسم 

36

گفتگوهایی با نوام چامسکی : ورای کاپیتالیسم: آنارشیسم و لیبرتارینیسم 

37

اندیشمندان آنارشیسم : رودلف روکر

38

اندیشمندان آنارشیسم : اریکومالاتستا

39

اندیشمندان آنارشیسم (هربرت رید)

40

اندیشمندان آنارشیسم ( پيير ژوزف پرودن )

41

آنارشیسم کمونیستی (پتر کروپوتکین )

42

 
فلسفه ی بی خدایی 

43


اما گلدمن - ویکی‌پدیا 

44


زنی از تبار آزادی خواهان ناب 

45

 
چند رمان عليه فراموشي جنگ داخلي اسپانيا 

46

 
سندیکای آنارشیستی CNT کلید معمای اسپانیا 

47

به سوی تئوري عمومي آناركوفمينيسم

48

آنارشیسم و ادبیات 

49

آنارشیسم چیست؟

50

آنارشيسم کوتاه و ساده

51

مقدمه‌ای تاریخی بر آنارشیسم

52

پرسش و پاسخی درباره‌یِ آنارشیسم (مصاحبه با نوآم چامسکی)

53

مارکسيسم، آنارشيسم و اميد به آينده (مصاحبه نوام چامسکی با "روزنامه انقلاب سرخ و سياه")

54

آنارشیسم و انقلاب ناتمام آلمان

55

نگاهی به جنبش آنارشیستی جرج وودکاک

56

پیوندهای آنارشیسم و فمینیسم

57

 Abgun آبگون 

58


Abgun آبگون 

59


Abgun آبگون 

60


Direct Action عمل مستقیم

61

 

به احتمال زیاد تو نیز یک آنارشیست هستی...٬ برگردان از الهه بقراط

62

سوسياليسم ليبرتاريائی

63

آیا آنارشیست ها سوسیالیست هستند؟

64

بحران سرمایه داری وجشن تولد آنارشیستی

65

نگاهی دوباره به جنگ اسپانیا

66

69

باکونين و رمانتيسم انقلاب : نصرت شاد!

70

دیالکتیک ظهور فاشیسم / آنارشیسم در جامعه

71

 وبلاگ دانشجويان جغرافياي طبيعي رشت - مقدمه اي بر آنارشيسم اجتماعي 

72

کافکا وسوسیالیسم /میشل لووی/ برگردان: ناصر پیشرو

73

 Anarchy Archives 

74 

Prominent Anarchists and Left-Libertarians

  75

 An Anarchist FA

76



77

 نگاهی به زندگی و فیلم های "ژان ویگو"

78

79
 
80


ژان ویگو، زندگی و کارها

81 


هی آنارشیست... و چنین گفت لنین! 

82 

پیوندهای آنارشیسم و فمینیسم

83

Abschnitt A - Was ist Anarchismus?

84

 
Webseite einer Anarchisten-FAQ 

85

فمینیسم رادیکال و آنارکوفمینیسم

86

موقعیت‌باوری و آنارکوفمینیسم

87

سکشوالیتی، مردسالاری و تولید جوامع اقتدارگرا

88

مانیفست جنبش راديكال رهایی حيوانات

89

فمینیسم، طبقه و آنارشیسم

90

سیاست کار خانگی

91

گفتگو :فایده آنارشیسم برای اجتماع چییست؟

92

جنبش آنارشیستی نیروی سوم در عرصه جهانی‌ در مقابل دولت‌های راست و چپ

93

با نقد تاریخی باکونین نمیتوان به نقد اندیشه آنارشیسم رسید

94

نه قفس برای حیوانات و نه زندان برای انسانها, خواست آزادی همه زندانیان را فریاد کنیم 

95

حفظ تمامیت ارضی , تجزیه کشورهای موجود یا برداشتن تمامی مرزها ?

96

گفت و گوي مريم خراساني با يكي از فعالان آناركوفمينيست 

97

گفتگو با نوآم چامسکی: آنارشیسم، مارکسیسم، و امید به آینده

98

بين ماركس و باكونين , و ردود على بعض التعليقات 

99

کشتار مردم کرد سلیمانیه توسط دولت و پلیس کرد و توجه به نظریات آنارشیستی در نقد دولتها

100

آنارشیسم به زبان ساده

101

Abgun 27-28 

102

 
Abgun 24-25 

103

 
Abgun 23 

104

 
Abgun 21-22 

105

 
خه‌باتي راسته‌وخو 

106

 
مارکسيزم و ئانارکيزم 

107

 
ئانارکیزم 

108

 
به‌ره‌و ئانارکيزم 

109

 
گفتوگوي خه‌يالي نيوان کارل مارکس و ميخائيل باکونين 

110

 
anarkizm, pertukxaney kurdi u serchawey rexnegrani 

111

 
Alafkar Almihweriye liltheheruriye 

112

 
Albahis aan mujtamaa Almustaqbal 

113

 
Alafkar Almihweriye liltheheruriye print version 

114

 
مازن كم الماز 

115

مصر الثورية - العدد الاول

116

 Solidaridad 

117

 
انقلابيون شورشگر و ما بازمانده گان! 

118

 
آنارشیسم - اندیشه ذهنهای شورشی 

119

 
"آنارشیسم" ، ، 1910. پتر کروپوتکین 

120

 
نظام سرمایه داری , باکونین 

121

 
انجمن قرمز (1870) باکونین 

122

 
آنارشیسم ،- شورش و انقلاب یکنفره 

123

 
آنارشيست ها که هستند و که نيستند 

124

 
Issuu - Documentsکتابخانه  آنارشیستی 

125

نقد آنارشیستی به طرفداران حکومت جمهوریخواهی

126

عمله ها، انقلاب عملی است

127

آنارشیسم سیاسی غرب، معلول رمانتیک ادبی بود 

128

تراژدی رمانتیسم عشق به بیچاره گان 

129

آنارشیست‌های ایران‌ و مساله انقلاب

130

مواضع آنارشیست‌ها در قبال انقلاب , دولت و حزب

131

پاسخ و نظر یک آنارشیست به چند سئوال

132

روز جهانی کارگر چگونه زاده شد؟

133

نه خدا، نه ارباب

134

 
Spunk Library General Subject Index - A 

135

رفتار آنارشیستی انسان ذاتی و به قدمت تاریخ بشری است

136

 پەرتووکخانەی سەکۆی « ئه‌نارکیستان 

 137

خدا و دولت/ باکونین- ترجمه امید میلانی

138

کتاب باکونین و آنارشیسم جمع گرا

139

هر شاعر آرمانگرا در نهایت امر, یک آنارشیست تام و تمام است احمد شاملو 

140

سبک کار و شیوه مبارزات آنارشیستی 

141

آنارشیسم به زبان ساده 

142

مطالبات دانش آموزان

143

رد پای آنارشیسم فرد گرا در مارکسیسم اگزیستانسیالیستی ژان پل سارتر

144

کمون سوسیالیستی مارکسیسم یا همان جامعه آنارشیستی 

145

چگونه می توانیم توازن قوا را به نفع دموکراسی مستقیم برهم بزنیم ?

146

گفتگو : سئوالاتی پیرامون آنارشیسم , چگونه ساختن جامعه آنارشیستی از همین امروز ممکن است?

147

نقد نظرية ماركس عن الدولة - " باكونين "

148

الفرد في مجتمع شيوعي - بيتر كروبوتكين

149

كتاب ـ الأناركية كما نراها ـ ترجمة : مازن كم الماز - 

145

الوصايا الثابتة للأناركية 

146

نقد نظرية ماركس عن الدولة - ميخائيل باكونين ترجمة : حسني كباش

147

1- كتاب الأناركية مجتمع بلا رؤساء ـ لـِ : أحمد زكى 

148

مدخل الى الأناركية ـ ليز هايليمان 

149

الوصايا الثابتة للأناركية ألبرت ملتز ترجمة : مازن كم الماز

150

 155

 کارل کُرش: مارکسيستی دوستدار آنارشيسم

156

 آنارشیسم ،- شورش و انقلاب یکنفره

157

 باکره های سرخ آنارشیسم

////////////////////////

16.12.2013

//////////////////////////////

  158

 

ژان-پل سارتر آنارشیست فردگرا , فیلسوف، اگزیستانسیالیست، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و منتقد فرانسوی

159

جان باختگان آنارشیست شیکاگو و منشاء روز اول ماه مه 

160

آنارشیست ها و انتخابات ... به همراه برگردان نوشته ای از میخائیل باکونین

161

ماری لوئیس برنری ,نویسنده ایتالیایی و فعال آنارشیست

162

نیکولو ساکو و بارت وانستی دو آنارشو کمونیست اعدامی و رهبر اعتصاب‌ها و جنبش کارگری دهه‌ ۲۰ آمریکا 

163

"هنری دیوید تورو " فیلسوف آنارشیست ،شاعر، نویسنده، ناقد و فعال اجتماعی آمریکایی

164

الیزابت گرلی فلین ( 1890-1964) آنارشیست, فمینیست , رهبر کارگری و فعال سیاسی

165

تاکتیک ها و استراتژی آنارشیست ها در چگونگی برخورد با اپوزیسیون و جمهوری اسلامی

166

آنارکو کاپیتالیسم ,گرایشی از سرمایه داری, درجهت مالکیت خصوصی افسارگسیخته است





 

///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

پای نوشت:هر از چند گاهی مطالب جدید به ان اضافه خواهد شد.

 

 

 

در آغاز خشم بود؛ و سپس شورش!



درآغازخشم بود- و سپس شورش !
14.10.2008
روسیا روشن
 
درآغازخشم بود- وسپس شورش !
بنام خدا وخلق قهرمان ، ول بی خبروجود ما .
 
درکتاب تورات پیرامون وجودجهان آمده که "درآغازسخن بود"،-ویونانیهادرباره علاقه خودبه فلسفه میگفتند که "درآغازتعجب بود"،- وآنارشیستها درباره علت مبارزه شان مدعی شدند که " درآغاز خشم بود وبعد،شورش!".
گوستاو لنداور،آنارشیست آلمانی میگفت "آنارشی نه موضوع خواسته ها بلکه مسئله زندگی است" و متفکری بنام کلمنکاو دریکی ازسخنرانی های خودگفت " برای آنهایی متاسفم که در20 سالگی آنارشیست نبودند" و پرودن نوشت جامعه ای کامل است که نظم راباآنارشی همسازکند. جک لندن اشاره میکند که: " کلمه اتوپی کافی است تا دشمنان به محکوم کردن یک ایده بپردازند"
آنارشیستها مدعی بودند که غالبا خشم ،نیروی محرک تاریخ بوده است، 5000 سال پیش خشم بردهها علیه برده داران واربابانشان آغازشد،درآن میدان میان خشم وآزادی،برای بشریت ایده ای متولدشدکه به اندازه تاریخ بشرسابقه دارد،ولی خشم نیازبه یک ایده داشت که منتهی به یک اتوپی مثبت یعنی یک هدف گردد.
واژه آنارشیسم به اندازه تمدن غرب سابقه دارد،یعنی اززمانیکه حاکمیت وجوددارد،عقیده به آزادی نیز وجودداشته.ازقرن 19 آنارشیسم بعنوان فلسفه یاجنبش سیاسی موردبحث قرارگرفته است.مهمترین خواسته آنارشیستها،شعار خودگردانی بود . آنان بجای مرکزیت اتوریته دراموراجتماعی،خواهان نظامی فدرال هستند.کوشش آنان همیشه برای جامعه ای آزاد،عادل وبدون حاکمیت انسان برانسان بوده است.آنان باانتقادازقوانین جامعه سرمایه داری،سیستم رقابت،واخلاق فردگرایانه آن میگویند باید اتحاد و کمک متقابل میان انسانها حاکم گردد.منقدین آنارشیسم می پرسند آیا آن یک رویای بیگانه باجهان است ویا طرحی قابل عمل،آیا انسان قادربه آزاد بودن میباشد؟ آیا درآغازتاریخ،فرارانسان از زورگویی و غیبت حاکمیت و فرمانروایی انسان برانسان،بطورخودکار به حضور آزادی منتهی گردید؟
آنارشیستها فلسفه خودرا به معنی "آزادی مطلق" معرفی کرده اند وآنرا یک نیروی آزادی بخش وآموزشی برای جامعه بحساب می آورند.خانم الیزه رکلوس آنرا عالیترین فرم نظم تعریف نمود. آنارشیستها طبق ادعایشان علاقه به محتوادارند ونه به ایدئولوژی ها،چون محتوای آنارشیسم مخالف ایدئولوژی،دگماتیک و بنیادگرایی است.آنها با اشاره به نظام سرمایه داری مینویسند که انسان نیازبه اخلاق ونظم دارد ولی نه آنچه که امروزه مادرجوامع غرب می شناسیم.برای متفکرآنارشیست،آزادی واژه ای است بی معنی اگرآن نتواند موجب عدالت اجتماعی گردد،چون برابری بدون عدالت اجتماعی نیز مفهومی پوچ است.درنظرآنان آنارشیسم بطورساده،وحدت آزادی وسوسیالیسم است.فرمول آن حتی بشکل :( آنارشیسم= آزادی+سوسیالیسم)، ثبت شده. باکونین میگفت که آزادی بدون سوسیالیسم،مالکیت خصوصی است و سوسیالیسم بدون آزادی،نوعی بی عدالتی،برده گی و خشونت است.آنارشیستها وعده بهشت موعود نمی دهند بلکه قصد کاهش ساختارهای معیوب اجتماعی رادارند.آنان، زندان،تیمارستان، دارالتادیب ها،رانشان ورشکستگی سیستم های حاکم معرفی می نمایند.برای آنارشیستها،جامعه بدون مرز درآینده دیگرنباید فقط یک اتوپی باشد،آنها به این دلیل بطورفعال ضد : امپریالیسم،راسیسم، کاپیتالیم و تمام شکلهای قدیم وجدید آنها هستند. آنارشیستها دررابطه باسایرایدئولوژیها میگویند که آزدای نمیتواند باکمک راههای غیرآزاد،وحقیقت ازطریق شکنجه،وسعادت ازطریق اجبار،ودمکراسی از طریق جنگ بدست آیند. آنان دررابطه بادمکراسی های غربی مینویسند : "فقط گوساله های نادان از طریق انتخابات آزاد،قصابهای خودراتعیین مبکنند" ، ودرباره دمکراسی سرمایه داری میگویند،فرض کنیم شما میروید دریک فروشگاه زنجیره ای بزرگ تا گوشت بخرید ولی درآنجا بجای گوشت،امکان انتخاب 20 نوع کفش چرمی وجوددارد،یعنی شما امکان انتخاب دارید ولی نه آنچیزی که نیاز دارید،به این دلیل آنارشیستها درانتخابات بورژوایی وپارلمانی شرکت نمی کنند.
بوناو دوروتی میگفت که آنارشیستها علیه انسانها مبارزه نمی کنند بلکه علیه نظام وسازمانهای دول حاکم.آنان نعریف وترجمه واژه آنارشیسم بصورت هرج ومرج رامانند آن مثال میزنند که ما دندانپزشک را شکنجه گر، عشق را گناه، و دفاع از محیط زیست را عقب افتادگی، ترجمه کنیم.ودرباره بکارگیری از خشونت مینویسند که ترور غالبا درانحصار دولتها بود وبعدها بخشی ازآنارشیستها نیزازآن در مبارزه خود استفاده کردند.ترور آنارشیستی فقط میان سالهای 1894-1891 شدیدا فعال بود.منقدین آنارشیسم میگویند که فلسفه آنارشیسم گرچه گاهی جالب ولی ساده لوحانه است چون منفی را نابودکردن بدون پیشنهاد مثبتها،کاری اشتباه است.درمیان آنارشیستها،فردگرایانی وجوددارند که نجات بقیه بشریت برایشان بی اهمیت است. خشم،شورش،فرار، نیروهای محرک نخستین تاریخ انسانی علیه حاکمان  و زورگویان بودند.درتاریخ اخیر گرچه خشم و شورش،ارزشهای منفی وراههای بدی هستند،درآن کوچه بن بست،مبارزانی مانند اسپارتاکوس،چگوارا، و میشائیل کولهاس باید دست به مبارزه میزدند.
دردیالوگی میان پرودن ویک بورژوای سیاسی ازسال 1840 چنین آمده :
ب: آیا جمهوریخواه هستید؟ / پ: آری،ولی این عنوان غیردقیق است چون بعضی ازشاهزاده گان نیز خودرا جمهوریخواه میدانند، / ب: پس دمکرات هستید؟ / پ: خیر! / ب: چی هستید،شاهدوست؟ /پ: خیر!/ ب: مشروطه خواه؟ /پ: ای بابا!/ ب: پس اریستوکرات هستید؟ / پ: به هیچ وجه!/ب: پس حکومت متحد و همه باهم میخواهید؟/ پ: نه به این گشادی و وسعت/ ب: پس چه هستید؟/ پ: من یک آنارشیست هستم!،خواهان نظامی که درآن انسان برانسان حکومت نکند.
تاسال 1840 گرچه آنارشیسم فلسفی،مهمترین جریان فکری وخالق آثارپرارزش ادبی بود،ولی ازنظر اجتماعی تاثیرمهمی نداشت. مارکسیستها به آنان هرج ومرج طلب های خرده بورژوا دادندکه حرکت عینی تاریخ راهنوزدرک نکرده اند.ازدیگرالقاب منفی که به آنارشیستها داده اند: گماشته های اراده گرای ضدانقلاب و منحرفین چپ گرا میباشند. اکنون استالینیستها نیزشاهد "حقایق تاریخی عینی" خود شده ودیگرادعا نمی کنند که آنارشیسم،"فلسفه نیستی وپوچی" رانمایندگی میکند. بعضی ها هم آنارشیسم را فلسفه زندگی خصوصی میدانند وعلاقه ای به مسائل سیاسی وتغییرجهان ندارند.این ها را آنارشیست های فلسفی بشمارمی آورند.آنارشیستها تنها به بخشی ازآزادی قانع نخواهندبودآنطورکه مثلا لیبرالها آزادی تجارت، وناسیونالیستها آزادی وطن، وروشنگران آزادی تفکر را خواهان هستند. آنارشیستها خواهان حذف روابط تولید کاپیتالیستی که نابودکننده شخصیت انسان و محیط زیست است،میباشند.آنان نه ننها تئوری رشد خردگریز سرمایه داری ونه اقتصاد برنامه دولتی مارکسیستی راقبول دارند. آنارشیستها مبلغ اقتصاد نیازومصرف هستندکه محیط زیست رامهمترازاقتصاد ورفع نیازانسانهارامهمترازسودجویی میداند،هستند. آنها خواهان حذف دولت وسازمانهای بوروکراتیک آن مانند: رژیم،ارتش،قوه قضائیه،پلیس،رسانه های دولتی،انحصارتربیت دولتی،و دیوارمرزها بین کشورها هستند.
اکثرآنارشیستها آته ایست  هستند وبه رد دین می پردازند،ولی دین وعقیده تاجایی که سلب آزادی از دیگران ننماید،آزاداست.آنارشیستها به این دلیل بیشترضدروحانی هستند تاضد دین.چون درجامعه مورد نظرآنارشیستها،مالکیت برانسان ممنوع است،آنان مخالف مالکیت بر زن وبچه خود نیزهستند وبجای آن مبلغ روابط "خویشاوندی انتخابی" مانند خانواده بزرگ،خانه های جمعی، وکمون ها هستند.آنارشیستها درردروابط عاطفی،مبلغ اخلاق عشقی وجنسی متنوع ورنگین بجای فرم های دیگر عشق انسانی هستند.پیرامون محیط زیست میگویندکه یک اتوپی زیبا مانندآنارشیسم نمی توتند درجهانی باشد که درحال نابودی است،به این سبب انسان باید محافظ طبیعت و محیط زیست خودباشد وتغییرات ضروری محیط زیست نمی تواند درچارچوب سودجویی کاپیتالیستی واقتصادرشد آن ممکن گردد.چون اخلاق انسانی بالاترازقوانین رسمی دولتی است،گرسنه گانی که دست به دزدی بزنند،نبایدمحاکمه گردند بلکه باید علاجی برای این خلافکاران یا بیچاره گان پیدا شود.
مورخین اشاره میکنند که درجوامع اولیه نخستین،عناصرآنارشیستی وجودداشته است.آنان ایدههای اتوپی آنارشیستی کلاسیک رادرزندگی روزمره خودبکار میگرفتند.سرانجام آنارشیستهای طبیعی، متوجه شدند که افکارآنان عنوانی دارد و مدتهاست که بعنوان فلسفه وجنبش وجوددارد.درسدههای میانه معنی منفی آنارشیسم درمیان کاتولیکهای مسیحی،جای خودرا دردوره روشنگری به مفاهیمی مشخص از آنارشیسم داد.آنارشیستها مدتی درکشورهای آرژانتین،هند،آلمان،اوکرائین،اسپانیا،و منچوری بقدرت رسیدند. هیچکدام ازآنان به دلیل تضادهای درونی خودنابودنشدند بلکه ازطریق حمله نظامی سازماندهی شده داخلی وخارجی دچاربراندازی گردیدند.آنارشیستها بودند که 80سال پیش درصنایع سنگین آلمان خواهان 6ساعت کاردرروزگردیدند.آنان مخالف غول گرایی امپریالیستی هستند که امروزه به دشمنی با محیط زیست و تحقیرانسان میپردازد.آنارشیستها مخالف ستونهای نظام سرمایه داری مانند سرمایه، پلیس،کلیسا،قوه قضائیه،مردسالاری،رسانه های سازشکار،تربیت سنتی،و خانوادههای محدود وکوچک کلاسیک میباشند.آنان مدعی هستند که هزاره سوم فعلی یاآنارشیستی خواهد بود ویا بشریت نابودخواهد گردید.
آنارشیسم جنبشی واحد نیست چون در ماهیت آن آزادی وجوددارد وآزادی،اونیفرم نظامی نمی باشد. آنارشیسم به شاخه های محیط زیست،اتحادیه های کارگری،تعلیم وتربیت،مبارزه مسلحانه،وراههای صلح آمیز تقسیم میگردد.درمیان آنان مذهبی ها،آته ایستها،عارفان،ماتریالیستها، و ایده آلیستها وجود دارند.درمقایل جنبش150 ساله مدرن آنارشیستی غرب،دولت مدرن دمکراتیک سابقه ای صدساله دارد.
ازجمله مهمترین اندیشمندان نظریه آنارشیست،کلاسیکهای زیر هستند :
 
Pierre-Joseph Proudhon (1809-1865), Peter Kropotkin(1842-1921), Michail Bakunin(1814-1876), Max Stirner (1806-1856)….
 
 Falsaf@web.de  تماس
 

۱۳۹۲ فروردین ۱۷, شنبه

آنارشیسم کمونیستی به بهانه سال مرگ پطر کروپتکین


 
حامد سعيدي‌راد:
اگر بگوییم مکتب آنارشیسم دو بال به وسعت تاریخ دارد ،شاید کمی زیاده روی کرده باشیم اما پر بی راه هم نگفتیم.رد آنارشیسم را حتی در چین وشکن هانفوی لائوتسه هم می توان یافت بعد ها هم که اپیکوریان و کلبیان وزنون رواقی و برخی دیگر از یونانیان عصر طلایی گریزی بر این مکتب زدند که ریشه ی یونانی کلمه ی آنارشی هم ماحصل همین گریزهاست (گرچه اولین بار پرودن نام آنارشیست را بر خود نهاد). هما‌ی فراخ‌بال آنارشیسم بعد ترها بر روی شانه‌ی فرانسویان‌، انگلیسی‌ها‌، ایتالیایی‌ها، روس‌ها‌، آمریکا‌یی‌ها و تقریبا همه ابنا بشرنشست. آنارشیسم به هرگوشه‌ای از جهان راه یافت سینه چاک ها ی پروپا قرص خودش را پیدا کرد جملات پرشور و انقلابی که آنارشیست‌ها حول محور مکتب متبوعشان نگاشتند و شاید بتوان مشهورترین جملات فرهنگنامه های سیاسی و فلسفی را درون آن ها یافت تقویت کننده ی قول محبوبیت این مکتب در بین متفکرین قرون مختلف است جملاتی مثل«مالکیت دزدی است» پرودن آنارشیست که بیشتر مارکسیست‌ها استفاده اش را بردند و «قدرت فاسد می‌کند، وقدرت مطلق،مطلقا فاسد می سازد» لرد آکتون. متفکران بسیاری خود را آنارشیست می دانستند و می دانند و به همین تعداد هم کتاب و مقاله و جزوه در رثای آنارشیسم نوشته شده اما شاید پطرکروپتکین روسی سهم بیشتری را نسبت به بقیه در روند «نظام‌مند» کردن آنارشیسم خصوصا آنارشیسم کمونیستی به خود اختصاص داده باشد.طبعااین به معنای نادیده گرفتن تلاش‌های که پرودن‌، لرد آکتون، ماکس اشتیرنر‌، و... در تبیین شاخه های مختلف و متنوع آنارشیسم داشتند نیست.البته نویسنده‌های یاد شده اکثرا از طیف فرهنگی و فهیم مکتب آنارشیسم بودند که بیشتر به قدرت نرم توجه داشتند و زور و اجبار را در پیاده سازی عقایدشان جایز نمی دانستند والا می شد از افرادی چون بونونتورادوروتی و امیلیو زاپاتا که کمی خشن بودند و آتش انقلابیشان تند و تیز،و اصولا اعتقاد چندانی به صلح و مصالحه نداشتند هم نام برد.امروز آنارشیسم به شاخه‌های متعددی منقسم می شود مثل آنارشیسم کمونیست،آنارشیسم فردگرا،آنارشیسم سندیکاگرا،آنارشیسم لیبرالی،آنارشیسم سرمایه داری و....پطر کروپتکین روسی در این دسته بندی بیشک به دسته ی آنارشیست‌های کمونیست تعلق دارد..کروپتکین همواره به دنبال آشتی دادن آنارشیسم با کمونیسم بود آنارشیست ها را برخی، کمونیست های رادیکال نامیده اند درواقعیت هم این دو مکتب مشترکات عمده‌ای در مسایل مربوط به مالکیت، اومانیسم و... دارند لیک اختلاف اساسی آن ها در حاکمیت جامعه بروز کرده است.کروپتکین همانند سایر آنارشیست ها دولت و حکومت را از پایه و اساس نفی می کرد و معتقد بود حاکمیت های اقتدارگرا بشر را از استعداد‌های طبیعی و خدادادیش دور انداخته اند و حس تعاون و همکاری ذاتی بشر را از او سلب کرده اند(بر خلاف کمونیست‌ها که طرفدار حکومت تمرکز گرا هستند)تمایز آنارشیسم کمونیستی که کروپتکین را دایه دارش می خوانند با سایر نحله های آنارشیست اما در بحث مالکیت است که خودی نشان می دهد و مکتب مورد نظر کروپتکین با کمونیسم را پیوند می دهد. اکثریت آنارشیست ها مالکیت را به خودی خود زائد و سزاوار حذف نمی دانند بلکه صحبتشان بر سر نحوه ی تقسیم ثروت‌های جامعه بین افراد است مثلا پرودن با جمله«مالکیت دزدی است» قصد تیشه زدن به اصل و اساس مالکیت را ندارد اوتقسیم ناعادلانه‌ی ثروت را مورد سرزنش قرار می دهد اگر کسی با تفکرات پرودن آشنا باشد می داند که او حتی مالکیت را سلاحی برای اصالت فرد در مقابل جامعه می داند این سبک و سیاق در مورد غریب به اتفاق اندیشمندان آنارشیست صادق است جز پطر کروپتکین و همراهانش. کروپتکین مالکیت را همه جوره نفی می کند او معتقد است ابزار تولید و محصول باید کاملا اشتراکی باشد کروپتکین حتی با مطرح نمودن جمله‌ی «از هر کس به اندازه‌ی توانش‌، به هرکس اندازه‌ی نیازش» معیار و میزان نوینی برای مزد و سهم هرکس که نا آنروز تنها به اندازه ی میزان تولید و کار انجام شده توسط هر فرد تقسیم می شد ارائه داد و این میزان نوین نیاز هر فرد بود بدون توجه به مقدار کار انجام داده اش بود او معتقد بود اگر هر فرد بیست تا پنجاه ساله ای به طور میانگین پنج ساعت در روز به کاری که خود انتخاب کرده و با میل و اختیار خودش آن را برگزیده بپردازد دیگر کسی طعم فقر و گرسنگی را نخواهد چشید و از طرف دیگر هیچ کس از زیر کارش درنمی رود چراکه بدون اجبار و با میل خودش کار را برگزیده است. او با الهام از نظریه ی داروینیسم و دیدی زیست شناسانه به جامعه متوجه شد که همانطور که در میان همه ی حیوانات طبیعت برای بقا همکاری و تعاون غریزی وجود دارد انسان ها هم اگر از زیر یوغ حاکمیت های دینی و اخلاقی و سیاسی آزد شوند ناخودآگاه برای بقا خود با یکدیگر همکاری خواهند کرد و جامعه ی آرمانی مد نظراو را خواهند ساخت.او مانند همه ی آنارشیست ها برای پر کردن کرسی بی‌صاحب دولت به تشکیل گروه ها و جوامع انسانی کوچک و خود مختار برای ارائه ی خدمات معتقد بود. کروپتکین بر این باور بود که «آرزوهای آدمی با قوانین طبیعت سازگاری دارد» و به همین خاطر تلاش داشت تا هرچه بیشتر جامعه‌ی بشری را به اصول اولیه‌ی خود و تطابق بیشتر با طبیعت برانگیزد و ذات پاک و خیرخواه بشری را از چنگال قدرت های تمرکز گرا و ذالو صفت رها سازند.پطر کروپتکین در 9 دسامبر 1842در مسکوو در خانواده‌ای اشرافی زاده شد اما جان پرتلاطم او که خیال متحد ساختن ملل جهان را در سر می پرواند تاب و توان سکون زندگی شهر‌نشینی را نداشت و مانند تولستوی ترجیح داد تا آوارگی و خانه به دوشی پیشه کند.او در 8 فوریه 1921 چشم از جهان فروبست می‌گویند برای شرکت در تشییع جنازه‌ی وی یک روز همه آنارشیست‌ها را از زندان آزاد شدند.

باکره های سرخ آنارشیسم

  لویزه میشل، زنی مبارز.
او می نویسد که در جامعه آنارشیست انسان به کتاب قانون و به پلیس و به دولت نیاز ندارد. وی میگفت؛ من احساس میکنم انقلابی که به شکل یک دولت ختم شود فریبی ظاهری است. او در مبارزات روزانه عملی، با مارکسیستها نیز همکاری میکرد چون در نظر او تمام جریانات چپ برای یک هدف مشترک می جنگند. وی سالها با نام مستعار مذکر لویز میشل مقاله مینوشت چون زنان را آنزمان جدی نمی گرفتند.
نصرت شاد

لویزه میشل، آنارشیست فرانسوی مینویسد در زمان کمون پاریس، زنان مسلحی، مثل او که به ظاهر و زیبایی خود اهمیتی نمی دادند، از طرف مردهای لمپن مسلح، تحقیرآمیز، باکره های سرخ نامیده می شدند. امروزه اشاره میشود که نام لویزه میشل همیشه یادآور فعالیت ومبارزه اجتماعی او در کمون پاریس بوده است.
وی میان سالهای ۱۹۰۵-۱۸۳۰ میلادی در فرانسه زندگی نمود. او مینویسد که در زمان تبعید روی یک جزیره مستعمره فرانسوی، آنارشیست شد و پیش از آن یک مبارز معمولی چپ بود. وی دلیل انقلابی شدن خود را در سالهای کودکی اش می دید، از جمله نزدیکی به طبیعت ، آشنایی با فقر روستائیان و اندیشه های ولتیری پدرخوانده اش. چون مادرش خدمتکار یک قصر بود، او بدون پدر نزد یک زوج سالمند مسئول آن قصر بزرگ شد.
امروزه گفته میشود که در سال ۱۹۰۵، در زمان بخاک سپاری او، صدهزار نفر از جمله طیف مختلفی از نیروهای چپ شرکت کردند.
از جمله شعارهای آنارشیستی او در حین مبارزه، زنده باد جمهوری جهانی، و زنده باد کمونها، بودند. اوایمان قوی به کمونها بعنوان نطفه انقلاب اجتماعی وکوششهای انقلابی بین المللی خلقها داشت. لویزه میشل غیراز تساوی حقوق زن و مرد خواهان مزد یکسان، جدایی کلیسا از دولت، وآموزش مجانی دولتی برای کودکان تمام اقشار جامعه بود.
وی میگفت فقط نظام آنارشیست میتواند انسان ناآگاه را آزاد کند و گله برده ها را به یک جامعه انسانی تبدیل نماید. برای او آنارشیسم واقعیت دادن به یک اتوپی است که در آن تمام انسانها بدون گرسنگی و بدون فشار در آزادی زندگی کنند.
او می نویسد که در جامعه آنارشیست انسان به کتاب قانون و به پلیس و به دولت نیاز ندارد. وی میگفت؛ من احساس میکنم انقلابی که به شکل یک دولت ختم شود فریبی ظاهری است. او در مبارزات روزانه عملی، با مارکسیستها نیز همکاری میکرد چون در نظر او تمام جریانات چپ برای یک هدف مشترک می جنگند. وی سالها با نام مستعار مذکر لویز میشل مقاله مینوشت چون زنان را آنزمان جدی نمی گرفتند.
عشق به کودکان اقشارنیازمند باعث شد که او یک دوره یکساله آموزش معلمی ببیند ولی در پایان آموزش در سال ۱۸۵۱ باید قسم وفاداری به جان و حکومت ناپلئون می خورد. لویزه میشل بعنوان یک جمهوریخواه از این اجبار تشریفاتی خودداری کرد و اجازه نیافت در مدارس رسمی دولتی مشغول کار شود بلکه باید به مدارس خصوصی می رفت.
او سرانجام درسال ۱۸۷۰ دریک کودتای هواداران بلانکو علیه دولت شرکت کرد. نیروهای امنیتی مادر او را بصورت گروگان دستگبرکردند تا او خود را به پلیس معرفی کند. بعد از دستگیری لویزه او را در سال ۱۸۷۱ برای همیشه به یک جزیره مستعمره فرانسه تبعید کردند.
در سال ۱۸۸۰ بعد از آزادی، او ابتدا به انگلیس رفت و بعد دوباره به فرانسه بازگشت. در سال ۱۸۸۶ چون او در یک راه پیمایی تظاهرکنندگان به نانوایی ها برای تهیه نان شرکت کرده بود، دستگیر و به ۶ سال زندان محکوم شد.
چون در سال ۱۸۸۸ به وی سوء قصد جانی شد او بین سالهای ۱۸۹۵-۱۸۹۰ به لندن فرارنمود. لویزه میشل درسال ۱۸۹۵ به همراه کروپتکین و تولستوی به طرح یک برنامه آموزشی آنارشیستی و لیبرالی اقدام نمود.
وی مینویسد که در سالهای کودکی برای نخستین بار صدای کاتولیک بودن عمه و ولتیربودن پدربزرگ را شنید. او در نوجوانی به سرودن شعر پرداخت. موضوع اشعارش، عشق به انسان، طبیعت و مبارزه اجتماعی بود. بعدها محتوای اشعارش، انتقاد از رژیم ناپلئون سوم، مسائل کمون واتوپی آنارشیسم بودند. وی از دوران کودکی به علت شرایط زندگی اش با فقر دهقانان و حیوانات طبیعی آشنا شد.
میشل بعدها نوشت که گرچه دهقانان کشت وکارمیکنند ولی آنها غالبا از گرسنگی رنج میبرند. وی سالها مکاتبات نامه ای با ویکتورهوگو، نویسنده رمان مشهور بینوایان، داشت.
میشل پیرامون حقوق زنان، مخالف مواضع ارتجاعی پرودن بود. وی در درجه اول یک آنارشیست است تا فمنیست چون مبارزاتش ابتدا برای نجات انسان است و بعد برابری حقوق زنان . او در میان جنبش چپ آنزمان زنی مورد احترام بود گرچه فرهنگ مردسالار غالب بود.
وی مینویسد گرچه مردها وزنان دارای استعدادهای مختلف هستند ولی این نباید دلیل تبعیض و هیرارشی مردان بر زنان گردد. وی بطور یکسان نیرویش را برای انقلاب اجتماعی و حقوق زنان صرف نمود. از جمله وظایف او تبلیغ ایدههای سوسیالیستی میان زنان کارگر و سازماندهی آنان بود. زنان گروه او نه تنها درمبارزات ضد جنگ بلکه برای تشکیل کمونها و برقراری یک نظم اجتماعی عادلانه فعالیت میکردند. شهامت، جدیت و قاطعیت از جمله صفات او بود کە بدان خاطر، مورد اعتماد و توجه مردها نیز قرار گرفت.
لویزه میشل درزمان اقامت در پاریس به هواداران بلانکو پیوست. اودر فعالیتهای به رهبری کروپتکین نیز بارها شرکت نمود. بعنوان آنارشیست غیرازهمکاری با کروپتکین، درکنگره بین الملل آنارشیستها نیز شرکت نمود. وی همچون باکونین و کروپتکین بیشتر برنامه گرا است تا نظریه پرداز. حل مسائل روز برای او مهمتر بود تا بحث نظری اتوپیستی. وی غیر از شرکت در جنبش مقاومت ضد ناپلئون سوم با جمهوریخواهان نیز همکاری مینمود و حتی با سوسیال دمکراتهای قدیم فرانسه برای برقراری سخنرانی ها کوشش می کرد.